بازم من دنبال راه برگشت از زندان
تنم یه كار غلط اون یه عشق میخواست
كه نموند باهاشو منم غرق شدم لا به لای دود علف
اه هر چند كه بازم خاطرات ورق خورد از یاد نبردم روزی رو كه تلف شد
چقد باخت دادم هزینشم گرفتم
نتیجشم نوشتم چیزی نبود بدش من
شب تاریك قدم زنون پرسه های من
یه فكر یه خیال برای عرصه های تنگ
نه بسته كار من واسه ی زجه های رپ
اینبار رپ باید بیوفته بعد به پای من
من سر كردم رد كردم برگشتم همینجوری مشغله هامو باهم جمع كردم
رسیدم به نقطه اوج نقطه تلاقی
حقمو پس میگیریم میكنم تلافی به وقتش
دیگه یه چند وقته میشه كه رو به راه نیستم
تیكای عصبی قرصای لعنتی لعنت به دنیا
كه خیلی چیزا گرفت ازم دستو پامو بست
یه تراژدی نوشت من موندم و یادگار
رفیق خاطرات قدیمی كه باهام شدش
قرین الانم من اینجام و خیابون
و یه پاكت و تنهایی تو كه میشمردیم ستاره رو
بیا برگرد به اصالت و حقیقت
فقط زمان نیس بجنب سریع تر
بیا بسازیم دنیایی غنی تَر
من نفس میكشم تو ادامه ی مسیرم
نگرد دنبال ردپای قسمت تلخ من
شاید نشد پیشم باشی امشب
میخوام بكنم كوتاه تَر قصه رو
که شروعی شه به انتهای شعرم
این خاك سرده دست هایی از باد
مثل فریاد اسارت سرباز
وقتشه جاری شیم همتای دریا
تو ام بیا این فصل نو رو دریاب
غمامو پاك كن غصه هامو خاك كن
منو ببر و این زندگیو چال كن
بیا بریم از تاریكی مطلق
به نور فقط بهم بده كمی فرصت
تنم یه كار غلط اون یه عشق میخواست
كه نموند باهاشو منم غرق شدم لا به لای دود علف
اه هر چند كه بازم خاطرات ورق خورد از یاد نبردم روزی رو كه تلف شد
چقد باخت دادم هزینشم گرفتم
نتیجشم نوشتم چیزی نبود بدش من
شب تاریك قدم زنون پرسه های من
یه فكر یه خیال برای عرصه های تنگ
نه بسته كار من واسه ی زجه های رپ
اینبار رپ باید بیوفته بعد به پای من
من سر كردم رد كردم برگشتم همینجوری مشغله هامو باهم جمع كردم
رسیدم به نقطه اوج نقطه تلاقی
حقمو پس میگیریم میكنم تلافی به وقتش
دیگه یه چند وقته میشه كه رو به راه نیستم
تیكای عصبی قرصای لعنتی لعنت به دنیا
كه خیلی چیزا گرفت ازم دستو پامو بست
یه تراژدی نوشت من موندم و یادگار
رفیق خاطرات قدیمی كه باهام شدش
قرین الانم من اینجام و خیابون
و یه پاكت و تنهایی تو كه میشمردیم ستاره رو
بیا برگرد به اصالت و حقیقت
فقط زمان نیس بجنب سریع تر
بیا بسازیم دنیایی غنی تَر
من نفس میكشم تو ادامه ی مسیرم
نگرد دنبال ردپای قسمت تلخ من
شاید نشد پیشم باشی امشب
میخوام بكنم كوتاه تَر قصه رو
که شروعی شه به انتهای شعرم
این خاك سرده دست هایی از باد
مثل فریاد اسارت سرباز
وقتشه جاری شیم همتای دریا
تو ام بیا این فصل نو رو دریاب
غمامو پاك كن غصه هامو خاك كن
منو ببر و این زندگیو چال كن
بیا بریم از تاریكی مطلق
به نور فقط بهم بده كمی فرصت
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.