Da Vinci Secret Reza Pishro

از دل روزایی که لا به لای قدمام گذشت
فهمیدم قهرمان شدن یعنی مغز خراب شدن
تو جمع فنا شدن تو رنج طلا شدن
تو خطرات بلند شدن و
بعدش دست تنها شدن تو سنگ معنا شدن
شرایط اینطوریه که زود به زود ب گا میری
انگار درسته خوردنت و توی کوسه خوابیدی
توی خونه راه میری با بوی عود تو تاریکی
زمستون و تابستون توی موده پاییزی
قفل میشی رو DNA و استخوان داوینچی
تمام شب بیرونیو روز تو خونه خوابیدی
حس میکنی تو وجودت شاه کلید رو کار فریکی
رپ پارسو با خوندنت به همکارات یاد میدی
آره سقوط میکنی وقتی بُت کننت
منتظرن بیای پایین تا که بکننت هوشیار
توئم اونقدر دور میشی تا گم کننت
دیگه هیچ credit نداری جز هنرت

بدون هیچ دری واسه من قفل نیست
نمیپیچه هیچ وقت به پَر و پام پلیس
تو نمیتونی منو ساکتم کنی
منم نمیتونم بدم دائماً توضیح
بدون هیچ دری واسه من قفل نیست
نمیپیچه هیچ وقت به پَر و پام پلیس
تو نمیتونی منو ساکتم کنی
منم نمیتونم بدم دائماً توضیح