[قسمت 1]
یه احساس ناراحتی قدیمی بهم دست میده
وقتی راجب اون لحظاتی فکر میکنم
که هیچوقت نتونستم با تو بگذرونمشون
نمی تونم تشخیص بدم
که صبح ها بیشتر دوستت دارم
یا شب ها بیشتر دوستت دارم
به همراه یه جریان نور درخشان
شاید زیر نور خورشید
تمامی قشنگی های دیوونه کنندش
و اون وضعیت پیچیده
چون ماه یه سمت رو -برای تابیدن- انتخاب نمی کنه
و خورشید هم دست از کارش نمیکشه
تا وقتی که تو کنار منی
چون این اشتیاق نیازمند ترک کردنه
و دوست داشتن نیازمند خونریزیه
و زیبایی تو یه نعمته
و هیچوقت نتونستم بهت بگم که چقدر
طوری که چشم هام باعث میشن مال تو هم سبز به نظر برسه رو دوست دارم
[همخوان]
فکر می کنم که ما میتونیم تا ابد
توی چهره ی همدیگه زندگی کنیم چون من
همیشه جوونیم رو توی تو می بینم
و اگه ما تا ابد زندگی نکنیم
شاید یه روزی، ما جاهامون رو باهم عوض کنیم
عزیزم، تو منو دفن خواهی کرد
قبل از اینکه من تو رو دفن کن
قبل از اینکه من تو رو دفن کن
یه احساس ناراحتی قدیمی بهم دست میده
وقتی راجب اون لحظاتی فکر میکنم
که هیچوقت نتونستم با تو بگذرونمشون
نمی تونم تشخیص بدم
که صبح ها بیشتر دوستت دارم
یا شب ها بیشتر دوستت دارم
به همراه یه جریان نور درخشان
شاید زیر نور خورشید
تمامی قشنگی های دیوونه کنندش
و اون وضعیت پیچیده
چون ماه یه سمت رو -برای تابیدن- انتخاب نمی کنه
و خورشید هم دست از کارش نمیکشه
تا وقتی که تو کنار منی
چون این اشتیاق نیازمند ترک کردنه
و دوست داشتن نیازمند خونریزیه
و زیبایی تو یه نعمته
و هیچوقت نتونستم بهت بگم که چقدر
طوری که چشم هام باعث میشن مال تو هم سبز به نظر برسه رو دوست دارم
[همخوان]
فکر می کنم که ما میتونیم تا ابد
توی چهره ی همدیگه زندگی کنیم چون من
همیشه جوونیم رو توی تو می بینم
و اگه ما تا ابد زندگی نکنیم
شاید یه روزی، ما جاهامون رو باهم عوض کنیم
عزیزم، تو منو دفن خواهی کرد
قبل از اینکه من تو رو دفن کن
قبل از اینکه من تو رو دفن کن
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.