؛[آغازین]؛
همه روزایی دارن که خیلی بده
ولی بیخیال ، اینا میگذره
؛[همخوان : رضا پیشرو]؛
روزای خوب و بد ، با خاطرات تلخ
راحت پا میذارن رو تصمیمات و
اصلا نمیکنی فکرشم
هر چی میری جلوتر
میندازی یه نگاه به پشت سر
میبینی که همه ناامیدن و
حتی ندارن با مرده فرق
آسمونای رنگارنگ
بالا سرمونه دریا تو ابرا محو
به این ضربان قلب عادت دارم و
آب تنی میکنم تا دریا هست
سبک مث پروانه ام
ولی اندازه آسمونا قلب دارم
وقتی بالا سری هوامو داره
پر از انگیزه پی هدفای فردامم
؛[قسمت اول : رضا پیشرو]؛
هر شب میشینم رو هلال ماه
میگذرن دهها ستارهی دنبالهدار
چشمههای جاودان میجوشه جلو پام
چون همیشه فرق داشت برام زمان حال
منو نگاه نکن از جهان مات
که از نفسام میباره طلای ناب
ما ستاره ی زندههای مردهایم
فرقی هم نداره که رو انتهای قلهایم
بعید میدونم توی جادهی برفی
خردمندی بشینه در انتظار جملهای
روزی که نوبت مردنم بود گذشت
حالا دیگه زندهام و روشنم توش
خیره شدن به اون پرستو
به تاج خاری که همیشه رو سرم موند
به ناله هایی که مدام از اونورم بود
نامه هایی که تمامش تو سرم سوخت
به خودم قول دادم خودم بمونم
کنار بیام با بلندی و بُرنده بودن
تو هر دو دسته بودم
پر تپش و متحد و نرم
گرممه برم جای خنک بمونم و
یه چیزایی هست که فقط باید خودم بدونم
تا بمونم تو اوج ارتفاع بلند رو ابر
وقتی ارتباطم صمیمانه حفظه
نمیترسم از صدای کلنگ روی قبر
همه روزایی دارن که خیلی بده
ولی بیخیال ، اینا میگذره
؛[همخوان : رضا پیشرو]؛
روزای خوب و بد ، با خاطرات تلخ
راحت پا میذارن رو تصمیمات و
اصلا نمیکنی فکرشم
هر چی میری جلوتر
میندازی یه نگاه به پشت سر
میبینی که همه ناامیدن و
حتی ندارن با مرده فرق
آسمونای رنگارنگ
بالا سرمونه دریا تو ابرا محو
به این ضربان قلب عادت دارم و
آب تنی میکنم تا دریا هست
سبک مث پروانه ام
ولی اندازه آسمونا قلب دارم
وقتی بالا سری هوامو داره
پر از انگیزه پی هدفای فردامم
؛[قسمت اول : رضا پیشرو]؛
هر شب میشینم رو هلال ماه
میگذرن دهها ستارهی دنبالهدار
چشمههای جاودان میجوشه جلو پام
چون همیشه فرق داشت برام زمان حال
منو نگاه نکن از جهان مات
که از نفسام میباره طلای ناب
ما ستاره ی زندههای مردهایم
فرقی هم نداره که رو انتهای قلهایم
بعید میدونم توی جادهی برفی
خردمندی بشینه در انتظار جملهای
روزی که نوبت مردنم بود گذشت
حالا دیگه زندهام و روشنم توش
خیره شدن به اون پرستو
به تاج خاری که همیشه رو سرم موند
به ناله هایی که مدام از اونورم بود
نامه هایی که تمامش تو سرم سوخت
به خودم قول دادم خودم بمونم
کنار بیام با بلندی و بُرنده بودن
تو هر دو دسته بودم
پر تپش و متحد و نرم
گرممه برم جای خنک بمونم و
یه چیزایی هست که فقط باید خودم بدونم
تا بمونم تو اوج ارتفاع بلند رو ابر
وقتی ارتباطم صمیمانه حفظه
نمیترسم از صدای کلنگ روی قبر
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.