0
Out of Body - EpiCure
0 0

Out of Body EpiCure

Out of Body - EpiCure
؛[قسمت ۱: امیر اپیکور]؛
هر روز صبح زنگِ ما تفریحیم
هوا گرمه تا شب میریم
اینقد میخوریمو کم نمیاریم
که خدا هم میگه انگار سنگِ پا قزوینیم
صبح فیلمیم شبا ری اِل بیدار
از کن در میرمو گینس میاد
هر جا بریم تُرِنتو وِگاس ترکیه
میگی بیخیال فقط بیئِر میخوام
چشا قرمزه نمونده وقت هیچی
انگار دنیا میخواد ما تبدیر شیم
مغزها قوی در حد طیُ الارض ـو
وقتی چشا ریز میشه انگار رفتیم چین
روح کم کم از تن میره
آسمون متنِ ـو چند خط دیگه
زندگی انگار بچه بازیه
انگار دل مُرده مغزا بَد رد میده
دورمون هست کلی ک دوست
همه عین پرتغال الکل زیره پوست
وقتی میان دستِ پُرَن
از بوربن گرفته تا بورزیِ روس
کلا لمس انگار فینگرتای چی
گم میشیم آخر فیلم پیدا شیم
هستیم همیشه با هم دیگه
حتی اگه فلج رو ویلچر باشیم
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.
Information
There are no comments yet. You can be the first!
Login Register
Log into your account
And gain new opportunities
Forgot your password?