[قسمت اول]
برو، عزیزم
نمیخوام حرف بزنم
یادم نمیره که برای چی دعوا میکردیم
دوباره زخم نزن
کشمکش بسه
مگه نمیبینی دیگه از همه چیز خسته شدم؟
[همخوان]
نمیدونم چرا
هیچوقت نمیتونم درستش کنم
نمیدونم چرا
هیچوقت نمیتونم درستش کنم
چونکه در اعماق وجودم
هیچی نیست جز جای زخم عشقی که تلف شده
اوه نه، من
نمیخوام دیگه درستش کنم
[قسمت دو]
کاش یه جوری
میتونستم بفهمم که
چی تو ذهنته که توی ذهن من نیست
مثل یه مدرک جرمه
کاش میتونستم فرار کنم
مگه نمیبینی از همه چیز خسته شدم؟
برو، عزیزم
نمیخوام حرف بزنم
یادم نمیره که برای چی دعوا میکردیم
دوباره زخم نزن
کشمکش بسه
مگه نمیبینی دیگه از همه چیز خسته شدم؟
[همخوان]
نمیدونم چرا
هیچوقت نمیتونم درستش کنم
نمیدونم چرا
هیچوقت نمیتونم درستش کنم
چونکه در اعماق وجودم
هیچی نیست جز جای زخم عشقی که تلف شده
اوه نه، من
نمیخوام دیگه درستش کنم
[قسمت دو]
کاش یه جوری
میتونستم بفهمم که
چی تو ذهنته که توی ذهن من نیست
مثل یه مدرک جرمه
کاش میتونستم فرار کنم
مگه نمیبینی از همه چیز خسته شدم؟
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.