0
Zemestoon Oomad O Raft - Gdaal
0 0

Zemestoon Oomad O Raft Gdaal

Zemestoon Oomad O Raft - Gdaal
؛{قسمت اول}؛
از ته دل بوش کردم
یهو دیدم خشک شد گلم
خودمو خالی کردم
یهو دیدم پُر شد دورم
همه جا تیره شد
تو دل شب گم شد صبحم
رُک شد سخنم و جنگیدم با خود تو خودم
اَه
باز دوباره گرم که شد قلم
گفت برام از درد مشترک
رفتم جلو چون دیدم
پل برگشت رفته پشت سرم
سخته پس به بخت دل ببازم
حرص و آز زیاده پس همه برده اسکناس -َن
عینِ تاس -َن
معلوم نیست چند چندن
مشکلاتتم
بد تر که میشه
کم تر نمیشه
سر چهار راه مرشدهای سبز
دست بند زدن
نو جوونیمو
یادش به خیر نه
شره یادش
حاکم میزنه و میرقصه کل شهر به سازش
حقیقت تلخه آره
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.
Information
There are no comments yet. You can be the first!
Login Register
Log into your account
And gain new opportunities
Forgot your password?