[ورس ۱: جی دال]
پایدار
یادمه نبودن دور و ورم (نبودن)
چیزایی رو که الآن میبینی (الآن میبینی)
یادمه میگفتم، «حقیقته» (حقیقته)
بهم میگفتن، «تو سراب میبینی» (سرابه)
شب هم شده بودش قفل و میله
میتونی بپری تو با ویزا
شهرت با پوزخند میگفتش اسکلی بهم
منم صدا میزدمش، «مونا لیزا»
زدیم و پروندیم کنتورا رو
گاز دادیم سوزوندیم موتورا رو
پی رویاهام و چشام جلو پام و
نه، ندیدم دیوار جلو راهم و (ندیدم)
داشی
[ورس ۲: عرفان]
آه
کاش میشد بگم روح اهرمنی
تو وجودِ من و قلبِ منی
ولی بار اومدم توی شهر عجیب
تو دلِ ایران و بعد غرب وحشی
بهم گفتن خواسته هام سهم من نیست
و هیچ گوشی شنوا به حرفِ حق نیست
خواستم بم بگن که حد من چیست
ولی نداره هدفم حدی نه نیست
شکافتم خودم و اَ رگ و از بیخ
ریختم تو شعرام از زهر و سمی
انعکاس هر درس و هر درک و فهمی
حالا تا ابد باهامه هرکی فهمید
پایدار
یادمه نبودن دور و ورم (نبودن)
چیزایی رو که الآن میبینی (الآن میبینی)
یادمه میگفتم، «حقیقته» (حقیقته)
بهم میگفتن، «تو سراب میبینی» (سرابه)
شب هم شده بودش قفل و میله
میتونی بپری تو با ویزا
شهرت با پوزخند میگفتش اسکلی بهم
منم صدا میزدمش، «مونا لیزا»
زدیم و پروندیم کنتورا رو
گاز دادیم سوزوندیم موتورا رو
پی رویاهام و چشام جلو پام و
نه، ندیدم دیوار جلو راهم و (ندیدم)
داشی
[ورس ۲: عرفان]
آه
کاش میشد بگم روح اهرمنی
تو وجودِ من و قلبِ منی
ولی بار اومدم توی شهر عجیب
تو دلِ ایران و بعد غرب وحشی
بهم گفتن خواسته هام سهم من نیست
و هیچ گوشی شنوا به حرفِ حق نیست
خواستم بم بگن که حد من چیست
ولی نداره هدفم حدی نه نیست
شکافتم خودم و اَ رگ و از بیخ
ریختم تو شعرام از زهر و سمی
انعکاس هر درس و هر درک و فهمی
حالا تا ابد باهامه هرکی فهمید
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.