[همخوان]
سیاه و سفیده روزگارا
اما ماها بالاییم ، از اینجا پای شاهکارام
پیشرو یکی از پادشاهاست
وقتی ماه بالاست تو کارگاه باش راه با ما
امروز طلایی آسمون ، تو قوانین ماه بمون
هر آینه یه رازه توش ، خورشید

[قسمت اول : رضا پیشرو]
حتی وقتی خودمو تو تاریکی حبس می‌کنم
با چشای بستم می‌شه خورشید لمس کرد
رعد و برقی که شنیدم صدای خودم بود
انتهایی پر از نور ابتدایی پر از شور
فقط پر از پرتوهای رنگی بود و اُم به جزء زشت
تصور بد هرچی بود و شست
هفتاد تا آسمون بالای مهتاب داشت
باید مثل مسیح رو آب دریا راه رفت
پلی که از تار عنکبوته محکمه
با اینکه بی وزنی می‌کنه درونتو مضطرب
روبروت پر از معماهای هندسی می‌شه که درونتو می‌کشه و بهت زندگی می‌ده
این یه حس قدرته تیز تیزآب دیده
توی کوره ی خورشید نمی‌شه دیگه منقرض
حتی با روزه ی دلفینو طلسمای یهودی و حیله ی گرگی و افکار دیو مستعد
متحد شو با خودت به هر زمانی می‌شه رفت
حرف رو به آسمون رو به هر زبانی می‌شه زد
تو این شهر پر کلاغی دستا رو به آسمون
از طلوع خورشید تا ارغوانی می‌شه شب
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.
Information
There are no comments yet. You can be the first!
Login Register
Log into your account
And gain new opportunities
Forgot your password?