[مقدمه]
(سیوا)
[همخوان]
«اون میگه که: «پسر، برو یکی پیدا کن، یکی که دوستش داری
دختر، من نمیتونم هیچکسی رو پیدا کنم، چون تو کسی هستی که دوستش دارم
تو درک نمیکنی، اعتماد کردن خیلی سخته
«اون میگه که: « تو اون که دنبالشم نیستی، تو به اندازه کافی چیزی بهم ندادی
ما رو دیدم
بهم اعتماد کن، از دور دیدم
تو بهم گفتی که دوستم داشتی
و تو به خدا قسم خوردی
[ورس]
فهمیدنت خیلی سخته
خوشحال کردنت خیلی سخته
میدونم که تو برای من نیستی
ولی هنوزم میخوام بیای خونه پیش من
تقصیر من نیست، یا هست؟
دختر، من نمیدونستم
تو فکر کردی فرقی میکنه
اگه منو تنها بزاری، بزاری، بزاری، اوه
[همخوان]
«اون میگه که: «پسر، برو یکی پیدا کن، یکی که دوستش داری
دختر، من نمیتونم هیچکسی رو پیدا کنم، چون تو کسی هستی که دوستش دارم
تو درک نمیکنی، اعتماد کردن خیلی سخته
«اون میگه که: « تو اون که دنبالشم نیستی، تو به اندازه کافی چیزی بهم ندادی
ما رو دیدم
بهم اعتماد کن، از دور دیدم
تو بهم گفتی که دوستم داشتی
و تو به خدا قسم خوردی
(سیوا)
[همخوان]
«اون میگه که: «پسر، برو یکی پیدا کن، یکی که دوستش داری
دختر، من نمیتونم هیچکسی رو پیدا کنم، چون تو کسی هستی که دوستش دارم
تو درک نمیکنی، اعتماد کردن خیلی سخته
«اون میگه که: « تو اون که دنبالشم نیستی، تو به اندازه کافی چیزی بهم ندادی
ما رو دیدم
بهم اعتماد کن، از دور دیدم
تو بهم گفتی که دوستم داشتی
و تو به خدا قسم خوردی
[ورس]
فهمیدنت خیلی سخته
خوشحال کردنت خیلی سخته
میدونم که تو برای من نیستی
ولی هنوزم میخوام بیای خونه پیش من
تقصیر من نیست، یا هست؟
دختر، من نمیدونستم
تو فکر کردی فرقی میکنه
اگه منو تنها بزاری، بزاری، بزاری، اوه
[همخوان]
«اون میگه که: «پسر، برو یکی پیدا کن، یکی که دوستش داری
دختر، من نمیتونم هیچکسی رو پیدا کنم، چون تو کسی هستی که دوستش دارم
تو درک نمیکنی، اعتماد کردن خیلی سخته
«اون میگه که: « تو اون که دنبالشم نیستی، تو به اندازه کافی چیزی بهم ندادی
ما رو دیدم
بهم اعتماد کن، از دور دیدم
تو بهم گفتی که دوستم داشتی
و تو به خدا قسم خوردی
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.