Man Zooram Resid Mahyar

من زورم رسید به جای خالیت
جات خالیه ولی واسه تو جا نیست
مغزم زورش رسید به قلبم آخر
تو از در رفتی دیگه دری به روت وا نیست
من زورم رسید به بوی عطری ک میزدی
به هر چی جا گذاشتی پیشم
با این که عادی دیگه نیستم
تنهایی رو گلوم چاقو گذاشتی شب
تنهایی بهتره از با بعضیا بودن
خسته ام از آدم های الکی
از عشق و حس و دل دادن
تو فقط اَکتش رو بلدی دیگه حرفش رو نزن (هیس)
روشنه تکلیفِ تو با من
نشون داد زمان اینو خودش
قیچی هم عاشقِ کاغذه ولی
خب وظیفشه برش
منظورمو تو نمیفهمی
منظور همو نمیفهمیم
من زورم رسید از خودم بکَنمت آخر
هیچ وقت یادم نمیره کی کجا جا زد
من زورم رسید به جای خالیت
دیگه دری به روت باز نیست
ولم کردی به حالم
یه چند وقت گفتم که چی فقط
بی انگیزه شدم
جای خالیت منو کشید اَ برق
ولم کردی و تنهایی، خونه نشینم کرد
حالا نوبت منه تماشا کن بشین عقب
یه کاری میکنم اسمم رو که میشنوی
بفهمی به بختت لگد نه، آتیش زدی
یه کاری میکنم خون چشم هات بند نیاد
من کینه ای ام آره، دارم برات
من زورم رسید به جای خالیت
ولی تو زورت نمیرسه
من زورم رو زدم تموم شه بچه بازیت
ولی شعورت نمیرسه