[قسمت 1: تیلور سوئیفت]
یادم نیست غرب چطور برندهشد
یادم نیست اصلا خوش گذشت یا نه
تازه فهمیدم که این آدما تو رو بزرگ میکنن تا تو قفس بندازن
ساره(مادر اسحاق) و حنا(مادر سموئیل) در بهترین یکشنبهشون
مرواریدهاشونو محکم نگهداشتن و آه میکشن: چه فاجعهای
تازه فهمیدم که این آدما سعی میکنن نجاتت بدن چون ازت متنفرن
[همخوان: تیلور سوئیفت]
یه اسب برای یه دختر ساده
خیلی بانده که بتونه روش بشینه
در رو روی کلِ دنیام بستن تنها چیزی که میخواستم
حالا درحالی که دکمه لباسم بازه دارم میدوم
و داد میزنم: ولی بابایی! من دوستش دارم و ازش باردارم
نه نیستم ولی باید قیافهی خودتونو میدیدید
بهش میگم که از بین پرچینها برون
نه قرار نیست عقلم سَرِجاش بیاد
میدونم که دیوونهست ولی دیوونهایه که میخوام
[قسمت 2: تیلور سوئیفت]
دخترِ سربهراه، تمام برنامههام رو واسم چیدن
پیچکها در یه موی بافتهشده فرو رفتن
پیشتاز بزرگشدن گاهی به معنی اصلا بزرگنشدنه
آشفتهبود و خوشگذرون
چشای اغواکنندهش مثل مرهم بود
بالاخره بزرگترها در محضر جمع شدن
یادم نیست غرب چطور برندهشد
یادم نیست اصلا خوش گذشت یا نه
تازه فهمیدم که این آدما تو رو بزرگ میکنن تا تو قفس بندازن
ساره(مادر اسحاق) و حنا(مادر سموئیل) در بهترین یکشنبهشون
مرواریدهاشونو محکم نگهداشتن و آه میکشن: چه فاجعهای
تازه فهمیدم که این آدما سعی میکنن نجاتت بدن چون ازت متنفرن
[همخوان: تیلور سوئیفت]
یه اسب برای یه دختر ساده
خیلی بانده که بتونه روش بشینه
در رو روی کلِ دنیام بستن تنها چیزی که میخواستم
حالا درحالی که دکمه لباسم بازه دارم میدوم
و داد میزنم: ولی بابایی! من دوستش دارم و ازش باردارم
نه نیستم ولی باید قیافهی خودتونو میدیدید
بهش میگم که از بین پرچینها برون
نه قرار نیست عقلم سَرِجاش بیاد
میدونم که دیوونهست ولی دیوونهایه که میخوام
[قسمت 2: تیلور سوئیفت]
دخترِ سربهراه، تمام برنامههام رو واسم چیدن
پیچکها در یه موی بافتهشده فرو رفتن
پیشتاز بزرگشدن گاهی به معنی اصلا بزرگنشدنه
آشفتهبود و خوشگذرون
چشای اغواکنندهش مثل مرهم بود
بالاخره بزرگترها در محضر جمع شدن
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.