[قسمت اول : فربد ولچر]
ده پونزده سال جون می‌کنی
شب میام بالا سرت یهو دو تا هیکلی
می‌گه پشتِ میکروفون چی چی زر زدی
ببرمت؟ کجا ببری؟
من سالهاست حبسم توی زیرزمین
سلولِ تو برا من قصره مشتی
پخش شدیم ما سرطانیم
از شمرونیم تا قصرِ دشتیم
خواب بودی ما ها در جنگ تاختیم
شاید فکر کنی هرچند باختیم
گوشی بچتو چک کن شب
می‌فهمی چطوری فرهنگ ساختیم
همه‌ گیرش کرد بشمار بیست
جای آرتیست توی زندان نیست
منو به جرمِ هنرم محکوم می‌کنن
استعدادمو می‌خوان سرکوب بکنن
تا بشم از اون مغزا که در رفتن
دستمو دستبند زد رفتم
دمِ دفتره قاضی و چند هفته‌ام
منو کردنم تو
باریک تر شده داش گردنمو
این همه خوردن باز ضعف رفتن
از بچگی با مخامون رفتن
از سگ کمترشن تق تق من تیره در رفته ام
ولی بازم میاد کلم به پشته هم
کلاشینکفه قلمِ خشکِ من
که می‌خواد بشه عدمِ رشدِ من
خوشگله دوست داری همه رو فحش بدم
داستان پیرزن و تاکسی خالی
ماها رپرای میتینگای پارک سیگاریم
دو تا وین کیپ تا کیپ کلان می‌ریخت
پرات می‌ریخت باس لال وایسی پایین
بند اومد نفسم
توی شهرمم انگار توی قفسم
این جریان تو خونمونه
تو جونمونه
داستانِ این خیابونا رو
من می‌دونم شما می‌دونید خدا می‌دونه
فردا نوبتِ کدوممونه
باز چوبشون تو کونمه
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.
Information
There are no comments yet. You can be the first!
Login Register
Log into your account
And gain new opportunities
Forgot your password?