[قسمت 1]
قرنطینه به همراه گراندین، ازت خیلی خوشم میاد
اینجا لس آنجلسه، سلام توی زوم، پارکینگ تارگت
و اگه این پایان همه چیزه، من یه دوست پسر می خوام
یکی که بشه همراهش بستنی خورد و تلویزیون دید
یا بشه باهاش از فروشگاه تا خونه پیاده برگشت
اگه بخوام صادق باشم چیزی که واقعا منظورمه اینه
از این وضع کوفتی خسته شدم
[پیش-همخوان]
چون بدنم پرستشگاه منه، قلبم هم همینطور
تنها چیزی که هنوز اندازمه این لباس شنایِ سیاهه
تو منو بهتر از اونا نمیشناسی، عزیزم
زمانم دیگه تموم شده، پس تنها جایی که تو منو خواهی دید
توی رویاهاته، درحالیکه لباس شنایِ سیاه تنمه
به من نگاه می کنی درحالیکه من دارم با یه حالت بانمکی تو رو نگاه میکنم، چون
[همخوان]
اون گفت که من آدم بدی ام، بزار نشونت بدم که دخترای بد چیکار می کنن
چون هیچکس نمی تونه بهتر نشونت بده
اون گفت که من آدم بدی ام، بزار نشونت بدم که دخترای بد چیکار می کنن
چون هیچکس نمی تونه بهتر نشونت بده
[قسمت 2]
سیگار با برند اسویشر اسویت، مجله ها، قسم می خورم که
به خاطر تو نیست که من بدجنسم، به خاطر فکر کردنام وقتی از کار گذشته
و چیزی که هیچوقت نگفتم , که چرا برای سرم قیمت گذاشتن
ربطی به اونا نداره، به خاطر کارمای اجدادمه
خب من با مامانم دوست نیستم ولی هنوز عاشق بابام هستم
معشوقه نا متعارف من، میتونی از پسش بر بیای؟
قرنطینه به همراه گراندین، ازت خیلی خوشم میاد
اینجا لس آنجلسه، سلام توی زوم، پارکینگ تارگت
و اگه این پایان همه چیزه، من یه دوست پسر می خوام
یکی که بشه همراهش بستنی خورد و تلویزیون دید
یا بشه باهاش از فروشگاه تا خونه پیاده برگشت
اگه بخوام صادق باشم چیزی که واقعا منظورمه اینه
از این وضع کوفتی خسته شدم
[پیش-همخوان]
چون بدنم پرستشگاه منه، قلبم هم همینطور
تنها چیزی که هنوز اندازمه این لباس شنایِ سیاهه
تو منو بهتر از اونا نمیشناسی، عزیزم
زمانم دیگه تموم شده، پس تنها جایی که تو منو خواهی دید
توی رویاهاته، درحالیکه لباس شنایِ سیاه تنمه
به من نگاه می کنی درحالیکه من دارم با یه حالت بانمکی تو رو نگاه میکنم، چون
[همخوان]
اون گفت که من آدم بدی ام، بزار نشونت بدم که دخترای بد چیکار می کنن
چون هیچکس نمی تونه بهتر نشونت بده
اون گفت که من آدم بدی ام، بزار نشونت بدم که دخترای بد چیکار می کنن
چون هیچکس نمی تونه بهتر نشونت بده
[قسمت 2]
سیگار با برند اسویشر اسویت، مجله ها، قسم می خورم که
به خاطر تو نیست که من بدجنسم، به خاطر فکر کردنام وقتی از کار گذشته
و چیزی که هیچوقت نگفتم , که چرا برای سرم قیمت گذاشتن
ربطی به اونا نداره، به خاطر کارمای اجدادمه
خب من با مامانم دوست نیستم ولی هنوز عاشق بابام هستم
معشوقه نا متعارف من، میتونی از پسش بر بیای؟
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.