[کورس – رضا پیشرو]

هم دلش تو رو میخواد و
هم تو رو نمیخواد چرا
یه ذره آرامش بین تو و اون نمیاد چرا
هی صداش میکنی و صدای تو نمیاد چرا
اون که از آسمون قرار بود بیاد نمیاد چرا

[ورس یک – پوریا پوتک]

توو این جهنم هیچ جای سِیفی نیست برا من
نداشتی هیچ چیز چشم گیری الآن هم
که سکوت کردم به مولا که زرنگ نیستی
حال و حوصله پیگیری ندارم
نه میخوام برگردم به پات بشینم
من با سی سال سن، سر یه جاده گیرم
عشق مال جوجست
من یه گرگم که دوست دارم تک و تنهایی لات بمیرم
این چشم ها هر روز جا ابر تو باریدن
هیچی نگو حرف نزن حرف تو مالیدست
حتی رفیقات هم توو جنگِ تو خوابیدن
فاز گنگ نیا چاقی من گنگت رو گاییدم
تو چیزی نداشتی جز یه تیر خلاص توو قلبم
شکستن احساساتم حسی که مایه ننگم
باید بشمارم این سیاهی ها رو توی دلی که
پُر از شکاف های عشقی و اجتماعیه تنگن
توو کل زندگیم پی نشانه های جدیدم
با این که افتاده روو دیوار سایه های اهریمن
اینا همه فقط فکر صدای پای بقیه ان
جنگ من با آدم ها ادامه داره یقیناً
دقیقا با سیگارم من توی بالکنم
نمیخوام قضیه رو بیشتر از این دارک کنم
مهم نیست کیا نمیخوان باهام حال کنن
به آرزوم رسیدم، با شاه توو یه آلبومم
آره نشنیدم خدا رو با هواش
ولی عوض کردم جای دعا رو با تلاش
واسه خودشون رویا و باوراش
من اینجوری راحتم، جدا از آدم هاش
نباس حرف هام بی روح باشه
نور به گلی میتابه که از خاک بیرون باشه (دقیقا)
نباس بخورم به خِنسی
منی که رسیدم تا الآن به سنِ سی
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.
Information
There are no comments yet. You can be the first!
Login Register
Log into your account
And gain new opportunities
Forgot your password?