[متن آهنگ «آخرین وسوسه» از علی سورنا]
[بخش اول]
[قسمت اول]
نه ترسیدیم از دار
نه خم شدیم رو به جَباران
نعره کشیدیم مست و بیدار
چه گرد و خاکی به پا کرد فرار یاران
همین گذشت پشتِ پرده
وصف حالِ ما نَبرده
کارد رو فرو کردیم تا ته توی صحنه
دشمن هنوز پی بخیه میگرده
یا زیرِ دست و پای هم پاره مُردن
یا سگ نگهبانِ کاخ لردشونن
این گوسفندا عاشق صدای گرگن
خارتون رو گاییدم بمونه گل تهش
شرح حال ما رقص رو لب تیغ بود
اما کار شما کاسبا، یه تبلیغ
بنویس تو تاریخ تا که یادتون بمونه
اعتبارتون به خونئه
وصله، بالتون به لونه
اعتقادتون به نونه و نقابتون و
خون زندهها رو زنده بو بکشید هار و پاره پوره
تا بوسهی باد و این اجتماع سوخته
لباس هر کی غیر زندهها رو بتکون
که تو حجاب نمیره ذهن پاک و زندهخو
ها؟ هار و قصه گو باش، بیداره شعرِ خون
ما تولدمون تو عشق ماشه بود و پوکه
تو طول ننه بابات لاشه بود و خوک
من هنوز کارده تنم با من
با من دَم از امنیت جاده نزن
ماها، باج ندادیم شما رو راهت ندادن بفهم
فرق مجرم و غیر مجازو نفهم
ده تا
ده تا مثل من بس واسه ریختن اگه
یه تنه ریز به کاخ بزنن، هفت تا
هفت تا مجوزو بکن هفت سوراخت لاشی
کسی نمیگه تا کجا داد بزنم ببین
یه شعر شدم راوی باد و
زمانو نجات دادم از دست ثانیهها
تنهایی راه و بداهگیمو گم کردم
اونجا که از ترس دادم به هر قافیه جا
یه روزی میفهمی مفهوم زندان رو
که چالت بکنن تو تبانی آزادیت
تو نه گریخته شدی از جایی و نه به جایی
کشیدهشدی غیر این اتاقی که داری
تو این قهقهرا، خونه، کفن احمقاست
میزنه مخبر از خون جسد شرخرا
به خیلیا میشه رسید ته خطهای ممتد
به ما میشه رسید از بوی دهن کرکسها
[بخش اول]
[قسمت اول]
نه ترسیدیم از دار
نه خم شدیم رو به جَباران
نعره کشیدیم مست و بیدار
چه گرد و خاکی به پا کرد فرار یاران
همین گذشت پشتِ پرده
وصف حالِ ما نَبرده
کارد رو فرو کردیم تا ته توی صحنه
دشمن هنوز پی بخیه میگرده
یا زیرِ دست و پای هم پاره مُردن
یا سگ نگهبانِ کاخ لردشونن
این گوسفندا عاشق صدای گرگن
خارتون رو گاییدم بمونه گل تهش
شرح حال ما رقص رو لب تیغ بود
اما کار شما کاسبا، یه تبلیغ
بنویس تو تاریخ تا که یادتون بمونه
اعتبارتون به خونئه
وصله، بالتون به لونه
اعتقادتون به نونه و نقابتون و
خون زندهها رو زنده بو بکشید هار و پاره پوره
تا بوسهی باد و این اجتماع سوخته
لباس هر کی غیر زندهها رو بتکون
که تو حجاب نمیره ذهن پاک و زندهخو
ها؟ هار و قصه گو باش، بیداره شعرِ خون
ما تولدمون تو عشق ماشه بود و پوکه
تو طول ننه بابات لاشه بود و خوک
من هنوز کارده تنم با من
با من دَم از امنیت جاده نزن
ماها، باج ندادیم شما رو راهت ندادن بفهم
فرق مجرم و غیر مجازو نفهم
ده تا
ده تا مثل من بس واسه ریختن اگه
یه تنه ریز به کاخ بزنن، هفت تا
هفت تا مجوزو بکن هفت سوراخت لاشی
کسی نمیگه تا کجا داد بزنم ببین
یه شعر شدم راوی باد و
زمانو نجات دادم از دست ثانیهها
تنهایی راه و بداهگیمو گم کردم
اونجا که از ترس دادم به هر قافیه جا
یه روزی میفهمی مفهوم زندان رو
که چالت بکنن تو تبانی آزادیت
تو نه گریخته شدی از جایی و نه به جایی
کشیدهشدی غیر این اتاقی که داری
تو این قهقهرا، خونه، کفن احمقاست
میزنه مخبر از خون جسد شرخرا
به خیلیا میشه رسید ته خطهای ممتد
به ما میشه رسید از بوی دهن کرکسها
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.