غلتیدن در اعماق
ورس 1
در دلم آتشی شروع به شعلهور شدن کردهاست
که به بالاترین درجه حرارت رسیده و همین آتش مرا از تاریکی بیرون میآورد
بالاخره میتوانم تو را کاملا واضح ببینم
اگر جرات داری برو و رازهای مرا به دیگران بفروش، من هم میگذارم کثافت کاری های تو برملا شود
خواهی دید که چگونه هرچه که داری را با خود میبرم و تو را ترک میکنم
کارهایی را که انجام خواهمداد دست کم نگیر
در دلم آتشی شروع به شعلهور شدن کردهاست
که به بالاترین درجه حرارت رسیده و همین آتش مرا از تاریکی بیرون میآورد
1 قسمت پیشین گوشواره
رد زخمهایی که عشق تو برجاگذاشته، گذشتهی ما را به یادم میآورد
آنها مرا مدام به این فکر وامیدارند که ما کنار هم تقریبا همه چیز تمام بودیم
رد زخمهایی که عشق تو برجاگذاشته، مرا نفس نفس زنان رها کرده
و من نمیتوانم این حس را متوقف کنم
گوشواره 1
که ما میتوانستیم همه چیز را داشته باشیم ( آرزو خواهی کرد که ای کاش هیچگاه مرا نمیدیدی)
تا آخر به پای هم بمانیم ( قطرات اشک ریخته خواهند شد و تا اعماق خواهند غلتید)
قلب مرا در میان دستانت داشتی( آرزو خواهی کرد که ای کاش هیچگاه مرا نمیدیدی)
و تا زمانی که ضربان داشت با آن بازی کردی ( قطرات اشک ریخته خواهند شد و تا اعماق خواهند غلتید)
ورس 2
عزیزم من داستانی برای گفتن ندارم
اما یکی درباره تو شنیدم و حالا کاری خواهم کرد که سرت آتش بگیرد
در اعماق ناامیدیات به من فکر کن
خانهای در آن پایین برای خودت بساز چون در خانه من دیگر شریک نیستی
ورس 1
در دلم آتشی شروع به شعلهور شدن کردهاست
که به بالاترین درجه حرارت رسیده و همین آتش مرا از تاریکی بیرون میآورد
بالاخره میتوانم تو را کاملا واضح ببینم
اگر جرات داری برو و رازهای مرا به دیگران بفروش، من هم میگذارم کثافت کاری های تو برملا شود
خواهی دید که چگونه هرچه که داری را با خود میبرم و تو را ترک میکنم
کارهایی را که انجام خواهمداد دست کم نگیر
در دلم آتشی شروع به شعلهور شدن کردهاست
که به بالاترین درجه حرارت رسیده و همین آتش مرا از تاریکی بیرون میآورد
1 قسمت پیشین گوشواره
رد زخمهایی که عشق تو برجاگذاشته، گذشتهی ما را به یادم میآورد
آنها مرا مدام به این فکر وامیدارند که ما کنار هم تقریبا همه چیز تمام بودیم
رد زخمهایی که عشق تو برجاگذاشته، مرا نفس نفس زنان رها کرده
و من نمیتوانم این حس را متوقف کنم
گوشواره 1
که ما میتوانستیم همه چیز را داشته باشیم ( آرزو خواهی کرد که ای کاش هیچگاه مرا نمیدیدی)
تا آخر به پای هم بمانیم ( قطرات اشک ریخته خواهند شد و تا اعماق خواهند غلتید)
قلب مرا در میان دستانت داشتی( آرزو خواهی کرد که ای کاش هیچگاه مرا نمیدیدی)
و تا زمانی که ضربان داشت با آن بازی کردی ( قطرات اشک ریخته خواهند شد و تا اعماق خواهند غلتید)
ورس 2
عزیزم من داستانی برای گفتن ندارم
اما یکی درباره تو شنیدم و حالا کاری خواهم کرد که سرت آتش بگیرد
در اعماق ناامیدیات به من فکر کن
خانهای در آن پایین برای خودت بساز چون در خانه من دیگر شریک نیستی
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.