؛{مقدمه}؛
ابرا دارن نقره ای میشن
گاهی فکر میکنم به روزای قبلم
به روزهای سختم
به اون دعای بعدم
یادم میاد ارادم
شکوند اره سدارو
یه صدا تو سیاهی گفت به نور آره برگرد
؛{همخوان}؛
حالا سراغمو میگیرنو
حالا من این بالا میشینمو
اگه من تبم نکنم
بازم برام میمیرنو
حالا از بالا میخندم
حالا ترس باهام نیست اصلا
مهم نی مهم نی پشتم دارن چی میگن
بازم جلوم تا صبح دارن الماسا میرقصن
؛{قسمت اول}؛
توی ذهنم خاطراتم خط میخورن
تو بیست و یک وحشی شدم
از فلویی که باهاش رپ میکنم
یادمه از نزدیکام مثل رفیقم زخمی شدم
ولی بازم توی ذهنم فکرشو رد میکنم
حالا تنهایی من ساختمش
میچرخه رو به روم با اون تن لاغرش
کصخوار برنامه
یهویی حال میده دارا
داره حالمو با ملودیا میگه
ابرا دارن نقره ای میشن
گاهی فکر میکنم به روزای قبلم
به روزهای سختم
به اون دعای بعدم
یادم میاد ارادم
شکوند اره سدارو
یه صدا تو سیاهی گفت به نور آره برگرد
؛{همخوان}؛
حالا سراغمو میگیرنو
حالا من این بالا میشینمو
اگه من تبم نکنم
بازم برام میمیرنو
حالا از بالا میخندم
حالا ترس باهام نیست اصلا
مهم نی مهم نی پشتم دارن چی میگن
بازم جلوم تا صبح دارن الماسا میرقصن
؛{قسمت اول}؛
توی ذهنم خاطراتم خط میخورن
تو بیست و یک وحشی شدم
از فلویی که باهاش رپ میکنم
یادمه از نزدیکام مثل رفیقم زخمی شدم
ولی بازم توی ذهنم فکرشو رد میکنم
حالا تنهایی من ساختمش
میچرخه رو به روم با اون تن لاغرش
کصخوار برنامه
یهویی حال میده دارا
داره حالمو با ملودیا میگه
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.