0
Abi Ghermez - Fadaei
0 0

Abi Ghermez Fadaei

Abi Ghermez - Fadaei
[مقدمه]
می‌ترسی، جلیقه‌ت ضدگلوله‌ست
نمی‌دونی گردن می‌جوئن قشرِ فرودست

[قسمت ۱]
زیرِ گنبدِ کبود
خبرای خوش، نوبرِ خزون بود
ناامن و امون
از زمین و زمون دود بلند می‌شد
مغز می‌زد به قلب شبیخون
کوری به کلان‌شهر زده
رنگا داده‌ن جون
گرفته لیلی سینه‌ی شیرینو به دندون
فرهاد مُرده، مجنون مظنون
آزادی مفت، ارزون
ولی‌ هم‌چنان هر روز فله‌ای کشته می‌شه آدمِ مظلوم
می‌مونه مادرِ افسوس
بانگِ ملکوت لاله‌ی گوشو قطع می‌کنه
کِشتیِ شادی به گِل می‌شینه تو ساحلِ اندوه
این‌همه حرف و حدیث و فصل و کتاب
مردِ عمل کو؟ ها؟
کجا پهن می‌شه سفره‌ی درد و دلات؟
زیرِ نخل و چنارِ شهری که تا ابرو هست تو فساد
نمی‌خوام حتی یه مشعلِ کم‌نور
تنهایی‌ می‌زنم به لشکرِ نمرود
شیپورِ خونی به گوشِ مردمِ خواب
خیمه‌شب‌بازیِ قتل و قصاص
اون چیه که می‌کنه خیر رو از شر دور؟
یالا، بگو چرا نمی‌‌ندازه دیگه لیلا النگو؟
واسه همشهری دست تکون می‌داد کیهان از سکو
اعتماد درمی‌آورد سر از جوب
کجاست اون زمونه که پاره نمی‌شد قیدا از بند زود؟!
هنوز امضا سند بود
حالا انقلابا کشیده می‌شه بالا با ریقِ سرکوب
مغز‌ای تشنه زیرِ سیلابِ کمبود جون می‌دن
خاک می‌شن
زیرِ پنج لای گِردِ زمینِ همواره قرمز
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.
Information
There are no comments yet. You can be the first!
Login Register
Log into your account
And gain new opportunities
Forgot your password?