0
Haminam - Imanemun
0 0

Haminam Imanemun

Haminam - Imanemun
[مقدمه: ایمانمون، عرفان]
اه، ایمانمونه
حالا با دارایی دایی
بریم

[بخش 1: ایمانمون]
میزنه هوا به تیرگی
دو گرم غلافه زیرِ جیب
میگه میشه بهم برنامتو بگی
نه نمیخوایم که عوارضی بدیم پَ
میگازم میگازم میگازم من
همه ی پیچارو میتازم بعد
اون دستمو گرفته چشاشو بَـسته
اون میدونه میدونه میتونه بره
میدونه میمونه میکوبم برف تا صبح
میدونه میدونه دیوونم من باز، لخت
میشه وقتی براش میخونم من
اون میشه وقتی براش میخونم من
باریکه کمرش تپله خطش
یه تیشرتِ گشاد، تنگه شلوار
میگه گورِ بابا دخترِ خوب
اون میخنده باز و پنهونه اشکاش

[همخوان: ایمانمون]
همینم همینم همینم میمونم
همینم همینم همینم میمونم
بذا بگن بَدم، ردّیم، دیوونم
من همینم همین تو مسیرم میمونم
همینم همینم همینم میمونم
من همینم همینم همینم میمونم
بذا بگن بَدم، ردّیم، دیوونم
من همینم همین تو مسیرم میمونم
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.
Information
There are no comments yet. You can be the first!
Login Register
Log into your account
And gain new opportunities
Forgot your password?