فقط میخوام قضیه رو روشن کنم (گوش کن)
من یه معتقدم
اما بعضیوقتا یک کمی سخت میشه (گوش کن)
اسم من دکس هست
خدای عزیز
خدای عزیز سوالای زیادی در مورد گذشته دارم
(میتونی صدام رو بشنوی؟)
که نمیخوام جوابش رو از یه انسان که تو ساختی بشنوم
پس تو آخرین کسی هستی که میخوام ازش بپرسم
بهم بگو چی راسته چی دروغه
چرا همیشه راجب تو بحث و جدل هست؟ چرا
هدف از عشق چیه
آخه هر بار که بروزش دادم کاری کرد خورد بشم
و فقط تنفر برام باقی موند
چرا تو فقط یه دونهای ولی چند تا دین داریم
چرا هر مکالمهای به اختلاف نظر ختم میشه
چرا همه دنبال اینن بهمون روش زندگی یاد بدن
اما خودشون اونطوری زندگی نمیکنن (لعنت بهشون)
بهم بگو چطوری احساس کنم بهم بگو چی غلطه
سعی کردم زنگ بزنم گوشی رو بردار
منم
همه میگن قراره برگردی
فقط بگو چرا داره اینقدر طول میکشه
چرا ضربه میخورم
چرا درد و رنج وجود داره
چرا چیزای خوب همیشه باید عوض بشن
چرا همه میخوان از زحمت یکی دیگه سود ببرن
آخرشم کارش رو خراب کنن
بهم بگو تو سیاهپوستی یا سفیدپوست
واقعاً واسم مهم نیست
فقط میخوام بدونم چی درسته
اونا فقط یه چیز رو تکرار میکنن
و من فقط توی کتاب (انجیل) گشتم و فکر کنم
تو کل عمرم بهم دروغ تحویل دادن
بهم بگو کجا میرم بهشت یا جهنم
فقط امیدوارم این حرفام رو گستاخی نبینی
یه خواب دیدم که داشتم با شیطان قدم میزدم
حسش رو یادم نمیاد ولی قسم میخورم بوش یادمه
مستقیم به چشمام نگاه کرد
و بهم گفت همهچی میتونست مال من باشه
اگه همهچیز رو ول میکردم
اما من گفتم ترجیح میدم بمیرم و به حقم برسم
و الآنم بدون ترس اینجام
یه مرد، با یه داستان واسه گفتن
خدای عزیزم کجا بودی وقتی بهت نیاز داشتم
وقتی تو هچل افتادم و تنبیه نشدم (دوباره تکرارش کردم)
وقتی گفتن به فرمان انجیل باش
اما من از مسیر خارج شدم
زندگی من یه کتابه که همش از روی جلدش قضاوت شده
اما هیچوقت زحمت خوندنش رو به خودشون ندادن
یادمه همیشه بهت از اهدافم و رویاهام میگفتم
و هیچوقت جوابی ندادی، فکر کنم بهشون باوری نداشتی
یادمه نشسته بودم
و اسلحم رو، روی سرم نگه داشته بودم
ازت کمک میخواستم ولی جوابی نشنیدم
فکر کنم بهش باوری نداشتی
دین نمیخوام
فقط معنویات رو میخوام
کلیسا نمیخوام
فقط میخوام مردم مثل یه خونواده باشن
نمیخوام گناهام رو به یه گناهکار دیگه بگم
فقط بخاطر اینکه یک کمی تحصیلات داره
و یه لباس بلند و گشاد پوشیده (روحانیها)
نمیخوام اینا رو تو یه کتاب بخونم
فقط میخوام از زبون خودت بشنوم
نمیخوام تو مدرسه یاد بگیرمش
آخه اونا حقیقت رو پنهون میکنن
دیگه نمیخوام در این مورد با هیچ خری حرف بزنم
واسه همینه صاف اومدم پیش خودت
خدای عزیز
من یه معتقدم
اما بعضیوقتا یک کمی سخت میشه (گوش کن)
اسم من دکس هست
خدای عزیز
خدای عزیز سوالای زیادی در مورد گذشته دارم
(میتونی صدام رو بشنوی؟)
که نمیخوام جوابش رو از یه انسان که تو ساختی بشنوم
پس تو آخرین کسی هستی که میخوام ازش بپرسم
بهم بگو چی راسته چی دروغه
چرا همیشه راجب تو بحث و جدل هست؟ چرا
هدف از عشق چیه
آخه هر بار که بروزش دادم کاری کرد خورد بشم
و فقط تنفر برام باقی موند
چرا تو فقط یه دونهای ولی چند تا دین داریم
چرا هر مکالمهای به اختلاف نظر ختم میشه
چرا همه دنبال اینن بهمون روش زندگی یاد بدن
اما خودشون اونطوری زندگی نمیکنن (لعنت بهشون)
بهم بگو چطوری احساس کنم بهم بگو چی غلطه
سعی کردم زنگ بزنم گوشی رو بردار
منم
همه میگن قراره برگردی
فقط بگو چرا داره اینقدر طول میکشه
چرا ضربه میخورم
چرا درد و رنج وجود داره
چرا چیزای خوب همیشه باید عوض بشن
چرا همه میخوان از زحمت یکی دیگه سود ببرن
آخرشم کارش رو خراب کنن
بهم بگو تو سیاهپوستی یا سفیدپوست
واقعاً واسم مهم نیست
فقط میخوام بدونم چی درسته
اونا فقط یه چیز رو تکرار میکنن
و من فقط توی کتاب (انجیل) گشتم و فکر کنم
تو کل عمرم بهم دروغ تحویل دادن
بهم بگو کجا میرم بهشت یا جهنم
فقط امیدوارم این حرفام رو گستاخی نبینی
یه خواب دیدم که داشتم با شیطان قدم میزدم
حسش رو یادم نمیاد ولی قسم میخورم بوش یادمه
مستقیم به چشمام نگاه کرد
و بهم گفت همهچی میتونست مال من باشه
اگه همهچیز رو ول میکردم
اما من گفتم ترجیح میدم بمیرم و به حقم برسم
و الآنم بدون ترس اینجام
یه مرد، با یه داستان واسه گفتن
خدای عزیزم کجا بودی وقتی بهت نیاز داشتم
وقتی تو هچل افتادم و تنبیه نشدم (دوباره تکرارش کردم)
وقتی گفتن به فرمان انجیل باش
اما من از مسیر خارج شدم
زندگی من یه کتابه که همش از روی جلدش قضاوت شده
اما هیچوقت زحمت خوندنش رو به خودشون ندادن
یادمه همیشه بهت از اهدافم و رویاهام میگفتم
و هیچوقت جوابی ندادی، فکر کنم بهشون باوری نداشتی
یادمه نشسته بودم
و اسلحم رو، روی سرم نگه داشته بودم
ازت کمک میخواستم ولی جوابی نشنیدم
فکر کنم بهش باوری نداشتی
دین نمیخوام
فقط معنویات رو میخوام
کلیسا نمیخوام
فقط میخوام مردم مثل یه خونواده باشن
نمیخوام گناهام رو به یه گناهکار دیگه بگم
فقط بخاطر اینکه یک کمی تحصیلات داره
و یه لباس بلند و گشاد پوشیده (روحانیها)
نمیخوام اینا رو تو یه کتاب بخونم
فقط میخوام از زبون خودت بشنوم
نمیخوام تو مدرسه یاد بگیرمش
آخه اونا حقیقت رو پنهون میکنن
دیگه نمیخوام در این مورد با هیچ خری حرف بزنم
واسه همینه صاف اومدم پیش خودت
خدای عزیز
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.