[Verse 1]
In my rear view mirror the sun is going down
Sinking behind bridges in the road
توی آینه جلوی ماشینم، خورشید به پایین حرکت میکنه تا در پلهای جاده غرق شه
And I think of all the good things
That we have left undone
و من به همهی کارهای خوبی که نکردیم فکر میکنم
And I suffer premonitions, confirm suspicions
Of the holocaust to come
و من از دلشوره و بدگمانی هولوکاست پیشرو رنج میبرم
[Verse 2]
The rusty wire that holds the cork that keeps the anger in
اون سیم زنگ زده که چوب پنبه رو نگه میداره که خشم داخل بمونه
Gives way and suddenly it’s day again
از بین میره و ناگهان دوباره روز میشه
The sun is in the east
خورشید تو شرقه
Even though the day is done
هرچند که روز تموم شده
Two suns in the sunset, hmph
دو تا خورشید موقع غروب آفتاب
Could be the human race is run
میتونست نسل بشر تو بحران باشه
[Verse 3]
Like the moment when the brakes lock
مثل وقتی که ترمز قفل میکنه
And you slide towards the big truck (“Oh no!”)
و تو به سمت کامیون بزرگ سر میخوری
You stretch the frozen moments with your fear [scream]
اون لحظات ترس تموم وجودتو میگیره
And you’ll never hear their voices ("Daddy, Daddy!")
و تو دیگه صداشونو نمیشنوی_ بابا بابا
And you’ll never see their faces
و دیگه صورتشونو نمی بینی
You have no recourse to the law anymore
هیچ دسترسی ای به قانون نداری دیگه
In my rear view mirror the sun is going down
Sinking behind bridges in the road
توی آینه جلوی ماشینم، خورشید به پایین حرکت میکنه تا در پلهای جاده غرق شه
And I think of all the good things
That we have left undone
و من به همهی کارهای خوبی که نکردیم فکر میکنم
And I suffer premonitions, confirm suspicions
Of the holocaust to come
و من از دلشوره و بدگمانی هولوکاست پیشرو رنج میبرم
[Verse 2]
The rusty wire that holds the cork that keeps the anger in
اون سیم زنگ زده که چوب پنبه رو نگه میداره که خشم داخل بمونه
Gives way and suddenly it’s day again
از بین میره و ناگهان دوباره روز میشه
The sun is in the east
خورشید تو شرقه
Even though the day is done
هرچند که روز تموم شده
Two suns in the sunset, hmph
دو تا خورشید موقع غروب آفتاب
Could be the human race is run
میتونست نسل بشر تو بحران باشه
[Verse 3]
Like the moment when the brakes lock
مثل وقتی که ترمز قفل میکنه
And you slide towards the big truck (“Oh no!”)
و تو به سمت کامیون بزرگ سر میخوری
You stretch the frozen moments with your fear [scream]
اون لحظات ترس تموم وجودتو میگیره
And you’ll never hear their voices ("Daddy, Daddy!")
و تو دیگه صداشونو نمیشنوی_ بابا بابا
And you’ll never see their faces
و دیگه صورتشونو نمی بینی
You have no recourse to the law anymore
هیچ دسترسی ای به قانون نداری دیگه
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.