On a dark desert highway
در بزرگراه بیابانی تاریکی
Cool wind in my hair
باد سردی در موهایم می وزید
Warm smell of "colitas" Rising up through the air
بوی گرم گیاهان بیابینی در هوا پیچیده بود
Up ahead in the distance I saw a shimmering light
و در آن دوردست سوسوی نوری را دیدم
My head grew heavy and my sight grew dim
(از خستگی) سرم سنگین شده بود و چشمانم تار
I had to stop for the night
پس مجبور شدم شب را در آنجا بمانم
در بزرگراه بیابانی تاریکی
Cool wind in my hair
باد سردی در موهایم می وزید
Warm smell of "colitas" Rising up through the air
بوی گرم گیاهان بیابینی در هوا پیچیده بود
Up ahead in the distance I saw a shimmering light
و در آن دوردست سوسوی نوری را دیدم
My head grew heavy and my sight grew dim
(از خستگی) سرم سنگین شده بود و چشمانم تار
I had to stop for the night
پس مجبور شدم شب را در آنجا بمانم
Comments (0)
The minimum comment length is 50 characters.